اراضی جمع ارض است که درادبیات فارسی به معنی زمین و اقسام مفاهیم حقوقی اراضی بر این منوال تعریف می شوند
اراضی آیش
که عناصر آن از این قرار است:
الف)شخص بالفعل مالک داشته باشد.
ب) زمین مزروعی باشد.
ج) مالک برای مدت معلوم یا محدودی از کشت و زرع آن چشم پوشیده باشد. اراضی آیش جزاراضی مفروز هر قریه است. یعنی علی الاصول مالک خاص دارد. مگر این که اشاعه به آن عارض شده باشد. مثلا از طریق توارث است.
اراضی بائر
عناصر اراضی بائر چنین است:
الف) بالفعل مالک داشته باشد.
ب) مشغول به کشت و زرع و آبادی نباشد.
ج) مالک برای مدت نامعلوم و نامحدودی از آبادی آن چشم پوشیده باشد. اطلاق بائر بر موات به کمک قرینه مجاز است. اراضی بائر علی الاصول مالک خاص دارند مگر این که اعراض مالک از آن ها احراز شود که در این صورت آن ها را بائر بلامالک می گویند.
بائر بر دو قسم :
الف) بائر مفروز که مالک خاص دارد (یامالک خاص داشته است).
ب) بائر مشاع که عده ای به اشتراک مالک آن بوده یا هستند مانند اراضی دیمکار قریه که به صورت بائر افتاده باشند.
اراضی بیابانی
در پاره ای از روستاها مقداری از اراضی اطراف ده را اهالی ده به کمک هم و به طور جمعی احیاء می نمایند و چون آب قریه به همه ی این قسم زمین ها نمی رسد هر سال به قرعه بعضی از اهالی ده آن قسمت از این اراضی را که آب به آن می رسد کشت می کنند. این زمین ها با اراضی مواتی که حریم ده را تشکیل میدهند فرق دارد و ملک اهل ده محسوب اشت و نوعی از اراضی مشاع اهالی ده را تشکیل می دهد.
اراضی جنگلی
زمین هایی که در آن آثار جنگل از قبیل نهال یا پاجوش یا کنده درختان جنگلی به طور گروهی یا پراکنده وجود داشته باشد.
اراضی خراج
(اراضی آباد دشمن) که از راه به کار بردن نیروهای جنگی به دستور رئیس حکومت به چنگ مسلمانان افتاده باشد پس از اخراج خمس آن (یعنی یک پنجم آن )اراضی خراج نامیده می شود و متعلق به عموم ملت اسلام است. خواه در تاریخ فتح آن اراضی زنده باشند خواه در تاریخ فتح آن اراضی زنده باشند خواه بعد به دنیا آیند و عین آن زمین هاغیرقابل انتقال است و قابل افراز نمی باشد و بهره آن ها صرف نیازمندی های عمومی می شود.
اراضی دائر
اراضی آباد و آیش را گویند در مقابل بائر و موات و اراضی متروکه است.
اراضی ساحلی
زمین های متصل به خط فاصل بین آب دریا و خشکی که از طرف خشکی به ارضی آباد شده محدود است. اراضی ساحلی روشن ترین نمونه اراضی موات است.
اراضی شهری
زمین هایی که در شهر واقع شده باشد هر چند که در آن ها زراعت شود این اراضی مشمول قانون اصلاحات ارضی نیست ولی از لحاظ روابط مالک و زارع تابع مقررات اصلاحات ارضی می باشد.
اراضی مباحه
اراضی ذیل را گویند:
الف) اراضی موات
ب) اراضی متروکه (نه متروکه شهرداری) که مالکان از آن ها اعراض کرده اند.
اراضی متروکه
عناصر آن از این قرار است:
الف) سابقه مالکیت خصوصی مسلمی داشته باشد.
ب) فعلا مشغول به کشت و زرع و آبادی نباشد.
ج) مالک سابق از مالکیت آن قهراً یا به اختیار چشم پوشیده باشد مانند زمینی که مالکان آن به زلزله به کلی از بین رفته باشند و ویران افتاده باشد. این اراضی هم از حیث تملک به حیازت و احیا در حکم اراضی موات بوده است.
بر اثر توسعه معابر اراضی متروکه به معنی دیگری هم پیدا کرد. چنان که بر اثر احداث خیابان حاشیه ناچیز و ناموزونی از زمین ملک اشخاص در خارج از معبر قرار گیرد و برای مالک هم مفید نباشد این زمین را که ملک شهرداری است متروکه و اراضی متروکه می نامند. در این اصطلاح بائر بلامالک هم به کار می رود.
اراضی مخروبه
اراضی بایر را گویند.
اراضی مسلوب المنفعه
مراد اراضی بایر است.
اراضی مشاعی
در اصطلاحات ثبتی به سه دسته اراضی گفته می شود:
الف) اراضی بیابانی
ب) اراضی موات که حریم ده را تشکیل می دهند و اهل ده برای تعلیف دواب و کندن بوته و نظائر این امور جمعا از آن ها استفاده می کنند این مقسمت ملک نیست ولی بر اثر توسعه پاره ای از شهرها گاهی در آن، به قصد طعمه بر مفلوک، عرصه تنگ می کنند.
ج) اراضی دیمکار که اهالی ده با هم آن را احیاء کرده و هر ساله با تقسیم موقت عده ای در آن ها کشت دیم می کنند و به طور مشاع مالک عین آن اراضی هستند. نتیجه این تقسیم را گاهی برزگربخش می نامند. در مقابل اراضی مفروزی استعمال می شود.
اراضی مفروزی
در اصطلاحات ثبتی اراضی مملوک ده را گویند که در مالکیت خصوصی اشخاص درآمده در مقابل اراضی مشاعی ده به کار می رود.
اراضی موات
عناصر اراضی موات امور ذیل است:
الف) سابقه مالکیت خصوصی آن معلوم نباشد.
ب) مشغول به کشت و زرع و بنا و آبادی نباشد.
ج) بالفعل مالک نداشته باشد.
تعریف ماده 27 قانون مدنی ناقص است زیرا هر زمین معطل که در آن کشت و زرع و آبادی نباشد اسمش زمین موات نیست. بلکه ممکن است جزء اراضی متروکه باشد.
موات در لغت به معنى بیجان و مردهاست و زمین موات اصطلاحا زمینى است که عمران و آبادى در آن نباشد. در تعریف موات در فقه و قانون تقاوتهایى مشاهده مىگردد. فقها عموما موات را زمینى دانستهاند که به عللى بیکار افتاده باشد. امام خمینى رحمه الله در تعریف موات فرمودهاند: «موات زمین معطلى است که انتفاعى از آن برده نمىشود یا به جهت قطع شدن آب آن یا براى استیلاء آبها یا ماسهها یا شوره نمک یا سنگها بر آن یا به جهتبیشه شدن و پیچیده شدن نى و درختها در آن یا به جهت غیر اینها» . عبارت «به جهت غیر اینها» در تعریف فوق نشان مىدهد که علل معطل ماندن زمین حصرى نیست و معطل ماندن زمین به هر جهتى، آن را در شمول تعریف موات قرار مىدهد. شهید ثانى در شرح لمعه مشابه این تعریف را ارائه کرده، با این تفاوت که قید «و امثالها» را نیاورده است. این مطلب را نباید دلیلى بر حصرى دانستن علل تعطیل زمین دانست: «زمین موات زمینى است که از آن استفاده نمىشود و به جهتبیکار ماندن آن یا به سبب نیزار شدن آن یا بریده شدن آب از آن یا فرو رفتن آب و مستولى شدن به آن»
اراضی دولتی
کلیه زمینهایی است که به نام دولت دارای سند بوده یا در جریان ثبت به نام دولت است و همچنین کلیه اراضی ملی شده و مواتی که طبق قوانین مصوب و آرا کمیسیونهای مربوطه متعلق به وزارت مسکن و شهرسازی است اعم از این که به نام دولت ثبت شده یا نشده باشد.
اراضی منابع طبیعی
اراضی تحت پوشش جنگلهای طبیعی و دستکاشت و مراتع و بیشههای طبیعی، نهالستانهای دولتی و زمینهایی که به نحوی از انحا در رژیم سابق ملی اعلام شده است.
اراضی مرتعی
زمینی است اعم از کوه و دامنه یا زمین مسطح که در فصل چرا دارای پوششی از نباتات علوفهای خودرو بوده و با توجه به سابقه چرا عرفاً مرتع شناخته شود، اراضی که آیش زراعتند ولو آن که دارای پوشش نباتات علوفهای خودرو باشند مشمول تعریف مرتع نیستند.
نقل از : وکلای دادگستری